
چند روزه که ننوشتم...
چند روزی می شه که خیابونا بستر خشونتو درگیریه
روزا خیلی کوتاه شدن
دیروز بزرگمهرو گرفتن
مامانم اینا کسی نمیدونه
به کسی نگفتیم
هرچی سعی کردم متقاعدشم کنم نتونستم
رفت و همرو غصه دار کرد
ولی من امید وارم که زود برگرده و بازهم خاطراتمونو با حرفای شیرینش تازه کنه
خیلی مردی پسر
بهت حسودیم می شه
از همون خدایی که تو رو آفرید می خوام که تورو دوباره بهمون برگردونه
خدایا خودت کمکش کن
چند روزی می شه که خیابونا بستر خشونتو درگیریه
روزا خیلی کوتاه شدن
دیروز بزرگمهرو گرفتن
مامانم اینا کسی نمیدونه
به کسی نگفتیم
هرچی سعی کردم متقاعدشم کنم نتونستم
رفت و همرو غصه دار کرد
ولی من امید وارم که زود برگرده و بازهم خاطراتمونو با حرفای شیرینش تازه کنه
خیلی مردی پسر
بهت حسودیم می شه
از همون خدایی که تو رو آفرید می خوام که تورو دوباره بهمون برگردونه
خدایا خودت کمکش کن
No comments:
Post a Comment